سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال امام جواد علیه‌السلام قبل از شهادت

شاعر : سید محمد میر هاشمی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
قالب شعر : غزل

رزمنـدۀ عـشـقم مـرا همسنگرى نیست            مادر نه، فرزندى نه، یار و همسرى نیست

جز مرگِ غربت با دل صد پاره از غم            بهـر نجـات از غصه راه بهـترى نیست


غـربت ببـین فریاد من بر آسمـان است            اما چه سـازم قــاتـلم را بـاورى نـیـست

جـان دادم و دست خودى در كار باشد            زهر خودى خوردم كه زهر دیگرى نیست

جـز خاكهـاى حجـرۀ در بـسـته و، جـز            خون جگر از بهر این دل یاورى نیست

هر قـطـرۀ خـون دلـم این نـكـته گـوید:            یـاس سپـید عـشـق كه نیـلـوفـرى نیست

من مرغ عـشق كـوثـر از نسل رضایم            كنج قفس از من به جز مشت پرى نیست

تا كه به دامـانـش بگـیـرد این سـرم را            جـان مى دهـم امـا كـنارم مـادرى نیست

با یاد جـدّم از عطش مىسوزد این دل            لبـها تـرك خورده ولى آب آورى نیست

نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف گردید؛ لازم به ذکر است داستان هایی خنده، رقص و هلهله کردن اُم فضل و دیگر کنیزان در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است؛ اتفاقاً در روایات معتبر کتب عيون المعجزات ص ۱۲۹، اثبات الوصیه ص ۲۱۹، دلائل الأمامیه ص ۳۹۵، بحار الانوار ج ۵۰ ص ۱۶؛ جلاءالعیون ص ۹۶۷، منتهی الآمال ص ۱۸۰۴، مقتل معصومین ج ۳ ص ۴۷۹ و ... اشاره بر گریه کردن اُم الفضل ملعونه بعد از مسموم کردن امام جواد عليه‌السلام شده است، لازم به ذکر است داستان هایی همچون موضوع به پشت بام بردن بدن مطهر امام جواد علیه السلام  ، و .... انداختن بدن مطهر از پشت بام به زمین و سه روز ماندن بدن مطهر امام علیه السلام در زیر آفتاب در هیچ مقتل معتبری نیامده و تحریفی است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



با نیش خـنـد طعــنه‏ ها ســوراخ شد دل           وا حسرتا گر ضربت میـخ درى نیست



بالاى جسم نیــمــه جــانــم كـف زنـانند           شادى چرا؟ این شیوۀ غم پرورى نیست



در آفتــاب بــام، جــســمـم را گــذاریــد           بهر ســم اسبــان مرا گر پیكـرى نیست